فرق تهران و کابل!
البته تهران و کابل خیلی فرقها باهم دارند که آنها را غیر قابل مقایسه میکند. و من قصد ندارم همه فرقها را بیان کنم . مثلا این که یکی 38 سال پیش از اشغال بیگانگان خارج شد و دیگری از 38 سال پیش تابحال چندین بار در اشغال بیگانگان گرفتار شده و بیرون آمده و انشاءالله این بارهم سرفراز و پیروز بیرون بیاید.
حتی منظور من مقایسه بین دود و آلودگی چشم کور کن هر دو شهر نیست ؛ که یکی ناشی از بلند شدن گل و لای خشک شده کوچه ها در هوا و سوخت دیزل اکثر اتومبیلهای آخرین سیستم و روانه شدن فاضلابها بداخل خیابانها و نهایتا خشک شدن آنها و منتشر شدنشان در هوا است و دیگری نتیجه ازدیاد اتومبیل های غیر استاندارد !
شاید به این نکته هم کاری نداشته باشم که قیمت گوجه فرنگی و سیب زمینی ( بقول افغانیها : کچالو) در آن شهر جنگ زده و اشغالشده و کشور آباد نشده ، از مغازه نزدیک خانه رئیس جمهور ما هم ارزانتر به فروش می رسد ! و...
حتما کار به این فرق هم ندارم که شمای ایرانی در هیچ کجای کابل بعنوان یک خارجی شناخته نمی شوید! حتی نزد افغانیهایی که هرگز به ایران نیامده باشند . اما افغانیها در همه جای ایران خارجی به حساب می آیند حتی اگر در ایران متولد و بزرگ شده باشند.
غرض اینها نیست . غرض این است که افغانیها انسانهای بسیار صادقی هستند و نیتهای درون قلب خود را زود فاش می کنند . مثلا شما وقتی به یک اداره می روی و یک کار کوچک مثل تایپ یک نامه برایت انجام می دهند یا نامه ات را از این اتاق به آن اتاق می برند ، یا در دفتر اندکاتور ثبت می کنند، یا سابقه را از بایگانی برایت بیرون می کشند .... حتما خیلی رک و رو راست از شما مطالبه پیسه می کنند!! (پیسه بزبان افغانیها یعنی پول! تلفظ آن هم به کسر اول و سوم و سکون دوم است ) جالب آن که روزی مامور توزیع فیش برق آمده بود و در زد و بیل (مخفف بیلان ، یعنی صورت عملکرد و همان فیش هزینه مصرف برق ) را داد دست ما ونرفت . گفتم چرا نمی روی؟ گفت : پیسه ی ما را نمی دهی؟!
خوب ، شما هم راحت باید به تناسب اهمیت و زحمت ؛ دست در جیب مبارک کرده ، پیسه پرداخت نمایید!
اما در تهران عزیز اصلا اینطوری نیست. وقتی پستچی کارت هوشمند سوخت را در ساعات اداری به در منزل شما می آورد و در آن ساعت شما و همسرتان در اداره اید و بچه ها در مدرسه ! یادداشتی می گذارد که ..." ظرف مدت یک هفته به فلانجا مراجعه کنید و گرنه چنین و چنان خواهد شد "معنا و مفهوم آن روشن است : شما باید مرخصی بگیری و کلی هزینه کنی تا به کارت هوشمندت برسی ! راه دیگری هم دارد که همسایه بغلی برایت توضیح می دهد:
اگر می خواهید دوباره برایتان بیاورد با آن شماره تماس بگیرید و البته ...( پیسه را باید پرداخت نمایید!!)
فرق تهران و کابل در همین صداقت است ! (همین صداقتش منو کشته !)
|